مدرسه علميه الزهرا صحنه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

گریه برچشمانم خشک شد.

21 اسفند 1395 توسط سعادت

سلام آقاجان…

دیروز جمعه بود،بازچشمان پرازامیدوپرازاشک که منتظرشمابودندناامیدشدند….

مولایم!

قرارقلب بی قرارم…

دلم تشنه ی یک دیدار است

بامولای خودش!

باتوآقای من..

آمده ام تمنا کنم که بیایی!

آمده ام بگویم دیگرقلبم همراهی نمی کند.

بهانه ی  شما رامیگیرد..تنگ شده

بغض گلویم راسخت میفشارد

دلتنگی امانم رابریده وکف ازدستم ربوده

حال میگویم اگرقراراست عمرودنیایم بدون شما بگذرد نمیخواهم..

درست است که باگناهانم دلت راشکستم

ولی تنهاامیدم شمایی آقای من

هیچوقت مراازخودنران

که اگربرهانی جایی برای رفتن ندارم.

ای قرارِشب تارم

بیا واین تنهایی راتمام کن.

 نظر دهید »

داستان اجتناب ازمواضع تهمت

18 اسفند 1395 توسط سعادت

پیامبراکرم درحال اعتکاف بود.زنی آمدومدتی باایشان صحبت کردوبعدبرخاست ورفت.

دراین هنگام دونفرازاصحاب ازکنارپیامبرعبور کردندوبه آن حضرت سلام نمودند.

پیامبرفوراًفرمودند:این زن ،صفیه همسرم بود.

آن دوعرض کردند ای رسول خدا،مابه شماشک نداشتیم.

پیامبرفرمود:"شیطان (مانندخون)درمجاری خون بنی آدم جاری میشود ترسیدم شری رادردل شما بیفکند.”

منبع:

محجه البیضاء،ج5،ص67

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 22

کارنامه عملیات ها

جنگ دفاع مقدس
حدیث موضوعی

اوقات شرعی

اوقات شرعی

روزشمارمحرم

روزشمار محرم عاشورا

روزشمارغدیر

روزشمار غدیر

چه کسانی آنلاین هستند

امارگیر حرفه ای سایت

تم کده - امارگیر سایت

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس